loading...
فکر ناب
فکر ناب بازدید : 297 یکشنبه 21 مهر 1392 نظرات (0)

مفهوم علم در متون اسلامى

هيچ مكتبى مانند اسلام براى علم و معرفت و آگاهى ارزش قايل نيست و هيچ دينى مانند اسلام مردم را از خطر جهل تحذير نكرده است. از نظر اسلام علم اساس همه ارزشها و جهل ريشه همه معايب و مفاسد فردى و اجتماعى است. همچنين از نظر اسلام انسان در هر حركتى نياز به شناخت و آگاهى دارد: عقايد، اخلاق و اعمال انسان بايد مبناى علمى داشته باشد.

آنچه در باره علم ومعرفت بيش از هر چيز اهميت دارد، اين است كه اسلام براى كدام رشته از علوم، اهميت و ارزش قائل است؟ كدام علم معيار ارزش انسان و اساس همه ارزشهاست؟ كدام علم دل را زنده مى‏كند و انسان را راهنمايى مى‏نمايد؟ كدام علم سودمندترين گنج، ميراث انبياى الهى، شرط عمل و موجب كمال ايمان است؟ كدام علم موجب علاقمند شدن خداوند منّان به انسان و احترام فرشتگان به او و استغفار همه موجودات براى او و آسان شدن راه بهشت براى عالِم است؟

خلاصه اينكه آن همه تاكيد اسلام نسبت به تعليم و تعلم، و آن همه فضايلى كه در متون اسلامى براى علم و عالم ذكر شده است مربوط به كدام رشته از علوم است؟ آيا رشته خاصى از علوم مورد نظر اسلام است، و يا اينكه مطلق علم از نظر اسلام ارزشمند است و از اين همه فضيلت برخوردار است؟

 

مفهوم علم در متون اسلامى

 بررسى دقيق موارد كاربرد واژه علم و معرفت در متون اسلامى نشان مى‏دهد كه علم در اسلام به‏طور كلى در دو مفهوم به كار رفته است: يكى را حقيقت و اصل علم مى‏ناميم و ديگرى را ظاهر و فرع آن. از نظر اسلام علم حقيقت و جوهرى دارد و ظاهر و پوسته‏اى. انواع علوم رسمى ـ اعم از اسلامى و غير اسلامى ـ پوسته علم محسوب مى‏شوند و حقيقت علم و معرفت چيز ديگرى است.

آنجا كه گفته مى‏شود: «خدا و فرشتگان و دانشمندان گواهى مى دهند كه جز او هيچ معبودى نيست» و يا «آنان كه دانش يافته‏اند، مى‏دانند كه آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است» و يا «از ميان بندگان خدا تنها دانايان از او بيم دارند»، سخن از حقيقت و جوهر علم است.

 

و آنجا كه گفته مى‏شود: «خدا او را دانسته گمراه گردانيد» و يا «فقط پس از آن‏كه علم برايشان حاصل آمد، راه تفرقه پيمودند» و يا «كسانى كه كتابِ آسمانى به آنان داده شده، با يكديگر به اختلاف نپرداختند، مگر پس از آنكه علم براى آنان حاصل آمد»، سخن از ظاهر و پوسته علم است.

در اينجا اين سؤال مطرح مى‏شود كه حقيقت علم چيست؟ و چگونه مى‏توان حقيقت علم را از ظاهر و پوسته آن تميز داد؟ و چگونه مى‏توان آن را تحصيل كرد؟

 

حقيقت علم

 حقيقت علم نورى است كه در پرتو آن، انسان جهان را آنگونه كه هست مى‏بيند و جايگاه خود را در هستى مى‏يابد. نور علم مراتبى دارد كه بالاترين آن نه تنها انسان را با راه تكامل خود آشنا مى‏كند بلكه او را در اين مسير حركت مى‏دهد و به مقصد اعلاى انسانيّت مى‏رساند.

 

قرآن كريم با صراحت از اين نور سخن مى‏گويد:

«آيا كسى كه مرده دل بود و زنده‏اش كرديم و براى او نورى پديد آورديم، تا در پرتو آن در ميان مردم برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون آمدنى نيست؟»

 

امام على عليه‏السلام در باره اين نور و مهمترين خواص آن، كه رساندن انسان به مقصد اعلاى انسانيّت است، مى‏فرمايد:

«عقلش را زنده داشته و نفسش را كشته است، تا آن‏جا كه درشتى‏هايش خُرد و خشونتهايش نرم شده و نورى پر فروغ برايش درخشيدن گرفته است كه شاهراه توحيد را روشن سازد و در پرتوش راه پيموده شود. بدين سان درها يكى پس از ديگرى او را به آستان سلامت مطلق و براى اقامت جاويد مى‏راند و ثابت قدم و استوار در جايگاه امنيت و آسايش ثبات مى‏يابد؛ زيرا كه او قلب خود را به كار گرفت و پروردگارش را خشنود كرد».

آيات و احاديثى كه نورانيت انسان را مقدمه حركت صحيح او در جامعه و به سوى كمال مطلق مى‏دانند، و يا علم را به نور تفسير مى‏كنند، و يا علم را ملازم با ايمان به خدا و رسالت انبياى الهى، و همراه با صفات پسنديده و اعمال شايسته مى‏دانند، در واقع جوهر و حقيقت علم را توضيح مى‏دهند. دليل اين كه اين نور را، مغز علم و همه علوم رسمى را پوسته علم مى‏شماريم، آن است كه ارزش علوم رسمى وابسته به آن است.

جوهر علم است كه به علم ارزش حقيقى مى‏دهد؛ يعنى علم را در خدمت انسان و در جهت تكامل و بهروزى او قرار مى‏دهد و بدون آن نه تنها علم فاقد خواص و آثار علم مى‏شود، بلكه تبديل به يك عنصر ضد ارزش و ضدّ انسانيّت مى‏گردد.

اين است معناى آنچه بدان اشارت رفت كه ارزش حقيقت علم، مطلق است و ارزش علوم رسمى، مشروط. شرط ارزشمند بودن علوم رسمى اين است كه در خدمت انسان باشند و بدون جوهر علم، علوم رسمى نمى‏توانند در خدمت انسان قرار گيرند و چه بسا بر ضدّ انسان به كار گرفته مى‏شوند.

نكته مهم و قابل توجه اين است كه وقتى علم، جوهر و خاصيت خود را از دست داد، نه تنها با جهل مساوى مى‏شود، بلكه از جهل زيانبارتر مى‏گردد؛ زيرا حركت انسان را به سوى انحطاط و سقوط تسريع مى‏كند.

علم، وقتى جوهر و جهت حقيقى خود را از دست داد، درست مانند راهنمايى است كه به جاى آنكه انسان را در مسير قرار دهد، او را به سوى چاه سوق مى‏دهد. اينجاست كه علم هر چه بيشتر پيشرفت كند براى جامعه انسانيت خطرناكتر خواهد بود.

خطر بزرگى كه امروز جامعه بشر را تهديد مى‏كند، اين است كه علم رشد كرده ولى جوهر و جهت و خاصيت خود را از دست داده و در مسير انحطاط و سقوط انسانيت به كار گرفته شده است.

با اندكى تأمل به سادگى مى‏توان دريافت كه در جهان امروز علم چه آفاتى را بر جامعه بشريت تحميل كرده است، و شمشير علم در كف قدرتهاى بزرگ جهان چه به روز انسان آورده است. دزدهايى كه براى غارت مادّه و معناى انسان از چراغ علم بهره مى‏گيرند، چگونه با قساوت عمل مى‏كنند و به هيچ چيز و به هيچ كس رحم نمى‏كنند

 به گفته برشت:

«انسان امروز از علم بيزار است؛ زيرا علم بود كه فاشيسم را به وجود آورد و به بشريّت تحميل كرد، و علم بود كه براى نخستين بار مسأله گرسنگى را در سطحى به اين وسعت كه از هر سه تن، دو تن در جهان گرسنه‏اند ايجاد كرد...».

آيا فنون و ابزار دزدى، گرسنگى، قتل و فساد را مى‏توان علم ناميد؟ آيا دانشى كه جامعه را به فساد و تباهى مى‏كشد، علم است و نور، و يا اين كه جهل است و ظلمت؟ اينجاست كه معناى سخن دقيق رسول گرامى اسلامى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مشخص مى‏گردد كه فرمود: «برخى از دانش‏ها، نادانى است».

اين سؤال به نظر مى‏رسد كه چگونه علم مى‏تواند موجب، جهل گردد؟ آيا اين سخن تناقض‏گويى نيست؟ با اندكى تأمل روشن مى‏شود كه نه تنها اين سخن تناقض‏گويى نيست، بلكه كلامى نغز و دقيق است. هنگامى كه علم جوهر و خاصيت نداشته باشد با جهل يكى است. از همين رو امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «دانش خود را به نادانى تبديل نكنيد»؛ يعنى كارى نكنيد كه علم بى‏خاصيت شود و نام علم از آن سلب شود.

علم در دنياى امروز با از دست دادن جوهر و جهت راستين خود به اين سرنوشت شوم گرفتار شده كه همچون جهل، كُشنده و فاسد كننده و خانمانسوز گرديده است، بلكه از جهل نيز زيانبارتر گشته است. حضرت على عليه‏السلام چه زيبا و دقيق فرموده است:

«بسى دانشمند كه نادانى‏اش او را كشته و دانشى كه به همراه داشته، او را سودى نبخشيده است».

 

سرنوشت رقت انگيز عالمى كه از جهل هلاك مى‏شود حقيقتا شگفت انگيز است. هنگامى كه سعد بن ابى وقاص گزارش سفرى را براى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل مى‏كند، جهل آنان را چنين به تصوير مى‏كشد: «اى پيامبر خدا! من از نزد قومى به سوى تو مى‏آيم كه آنان و چهار پايانشان يكسان‏اند. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: اى سعد! آيا تو را به شگفت‏تر از اين آگاه نكنم؟ قومى كه آنچه را اينان نمى‏دانند، مى‏دانند و سپس به مانند ايشان نادانى مى‏كنند».

 

اين سخن بيانگر سرنوشت علم در جهان امروز است. جامعه متمدن و داناى امروز حقيقتا از نادانى رنج مى‏برد، و قربانى جهل خويش است. اينچنين است كه علم، بشر را به كره ماه مى‏رساند، اما نمى‏تواند كمترين نقشى در حركت انسان به سوى كمال مطلق و رشد و تكامل انسانيّت داشته باشد.

 

ويژگيهاى جوهر علم

 

 ويژگيها و آثار و علايم جوهر علم در قرآن و روايات اسلامى، مشابه ويژگيها و آثار و علايم حقيقت حكمت و جوهر عقل است. اين تشابه كمك فراوانى در راه شناخت حقيقت علم و عقل از نظر اسلام مى‏كند. تفصيل اين ويژگيها را در متن كتاب «العلم والحكمة في الكتاب والسنُّة»و نيز كتاب «العقل والجهل في الكتاب والسنُّة» ميتوان ملاحظه كرد. در اينجا تنها به فهرست مهمترينِ اين ويژگيها اشاره مى‏كنيم:

 

۱ـ ريشه نور علم در فطرت انسان

 احاديثى كه علم را «مجبول في القلب» مى‏دانند، ويا آن را به «مطبوع» و «مسموع» تقسيم مى‏كنند و يا از آن به نورى كه خداوند متعال به دل افاضه مى‏نمايد تعبير مى‏نمايند، و نيز همه آيات و رواياتى كه خداشناسى را فطرى مى‏دانند، اشاره بدين ويژگى علم دارند.

 

۲ـ يكى بودن جوهر علم و حقيقت

 به عكس علوم رسمى و يا به تعبير روايات علوم سمعى كه رشته‏هاى مختلف دارد، جوهر علم يك حقيقت بيش نيست و شايد اين سخن كه «دانش نقطه‏اى بود. نادانان آن را زياد كردند»، اشاره به اين ويژگى باشد.

 

۳ـ تفكيك ناپذيرى حقيقت علم از ايمان

 اين ويژگى در آيات و روايات فراوانى مورد توجه قرار گرفته است، و حاصل آن اين است كه انسان نمى‏تواند عالم به مفهوم حقيقى آن باشد و مؤمن نباشد. به‏گفته امام على عليه‏السلام: «ايمان و دانش، برادران همزادند و دو رفيق‏اند كه از هم جدا نمى‏شوند».

 

۴ـ همراهى علم با خشيت از خدا

 از نظر قرآن كريم، علم همراه با خشيت از خداوند متعال است. اين كتاب آسمانى با صراحت و با قاطعيت اعلام كرده است كه: «إنّما يخشى اللّه‏ من عباده العلماء».

 

نكته قابل تأمل اين است كه اثبات ملازم بودن علم با خشيت خدا از سوى قرآن، در ادامه سخن در باره چند رشته از علوم طبيعى است. خداوند در قرآن چنين مى‏فرمايد:

«آيا نديده‏اى كه خدا از آسمان، آبى فرود آورد و به وسيله آن ميوه‏هايى كه رنگهاى آنها گوناگون است بيرون آورديم؟ و از برخى كوهها، راهها و رگه‏هاى سپيد و گلگون به رنگهاى مختلف و سياه پررنگ آفريديم و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است، پديد آورديم. از ميان بندگان خدا تنها دانايان‏اند كه از او مى‏ترسند. آرى خدا پيروزِ آمرزنده است».

بنابر اين علوم طبيعى نيز مى‏تواند موجب خشيت در مقابل خدا شود؛ به شرط آنكه نور هدايتگر حقيقت علم همراه آن گردد و دانشمند با نور علم به طبيعت بنگرد و در پديده‏هاى اعجاب انگيزش تأمل نمايد.

 

۵ ـ اخلاق شايسته از بركات نور علم

 يكى از آثار و بركات حقيقت نورانى علم، خود سازى، اخلاق نيكو و صفات پسنديده است. اين ويژگى مهم در روايات فراوانى مورد توجه قرار گرفته است؛ به گفته امام على عليه‏السلام:

«هر اندازه دانش انسان افزون گردد، توجّه وى نسبت به نفس خود، بيشتر گردد و در رياضت و اصلاح آن، كوشش بيشترى مبذول كند».

 

۶ـ جدا ناپذيرى جوهر علم از عمل شايسته

 يكى از ويژگيهاى برجسته نور علم كه در روايات فراوانى مورد تاكيد قرار گرفته، عمل صالح است. از نظر اين احاديث اعمال شايسته ثمره علم است و بدون عمل، چراغ علم در وجود انسان خاموش مى‏شود. چنانچه اميرالمومنين عليه‏السلام ميفرمايد:

«ثمره دانش، خلوص در عمل است».

 

راه كسب نور علم

 مبدأ علوم رسمى، حسّ وعقل و راه تحصيل آن تعليم وتعلم است و مبدأ نور علم، قلب است. اما اين علم آموختنى نيست و راه تحصيل آن در گام نخست زايل كردن موانع و در گام دوم فراهم ساختن زمينه‏هاى پيدايش آن است.

نور علم ريشه در فطرت انسان دارد و تحصيل آن به معناى فراهم ساختن شرايط شكوفايى فطرت است كه در اين حالت، علم خود آشكار مى‏گردد: «دانش در دلهاى شما سرشته است، به آداب روحانيان متادِّب شويد، تا برايتان آشكار مى‏گردد».

نقشِ محصِّل در تحصيل نور علم، تنها فراهم ساختن زمينه پيدايش آن است و گرنه چراغ پر فروغ نور علم هديه‏اى است الهى به انسانهاى شايسته كه از عالم غيب فيض مى‏گيرد و كانون جان را روشن مى‏سازد: «دانش نور و پرتوى است كه خدا در دلهاى دوستانش مى‏اندازد».

نكته مهم و قابل توجه اين كه هر چند نور علم قابل تعليم و تعلّم نيست، اما بى‏ترديد مقدمات آن نياز به تعليم و تعلّم دارد و واجب‏ترين وظيفه انبياى الهى و اوصيا و وارثان آنان ـ يعنى عالمان ربّانى ـ به شمار مى‏آيد.

تمام سخن در باب آداب تعليم و تعلّم و عالم و احكام تعلّم، در كتاب «علم و حكمت در قرآن و حديث» آمده است، كه مي‏تواند براي استادان و دانشجويان در همه رشته‏هاى علمى الگوي مناسبي براي دستيابي به حقيقت و نور علم باشد.

اميد آن كه همگان با در نظر گرفتن اين آداب و احكام بتوانند به نور علم دست يابند. ان شاء الله.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 76
  • کل نظرات : 27
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 27
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 37
  • باردید دیروز : 33
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 78
  • بازدید ماه : 89
  • بازدید سال : 660
  • بازدید کلی : 54,219