مفهوم علم در متون اسلامى
هيچ مكتبى مانند اسلام براى علم و معرفت و آگاهى ارزش قايل نيست و هيچ دينى مانند اسلام مردم را از خطر جهل تحذير نكرده است. از نظر اسلام علم اساس همه ارزشها و جهل ريشه همه معايب و مفاسد فردى و اجتماعى است. همچنين از نظر اسلام انسان در هر حركتى نياز به شناخت و آگاهى دارد: عقايد، اخلاق و اعمال انسان بايد مبناى علمى داشته باشد.
آنچه در باره علم ومعرفت بيش از هر چيز اهميت دارد، اين است كه اسلام براى كدام رشته از علوم، اهميت و ارزش قائل است؟ كدام علم معيار ارزش انسان و اساس همه ارزشهاست؟ كدام علم دل را زنده مىكند و انسان را راهنمايى مىنمايد؟ كدام علم سودمندترين گنج، ميراث انبياى الهى، شرط عمل و موجب كمال ايمان است؟ كدام علم موجب علاقمند شدن خداوند منّان به انسان و احترام فرشتگان به او و استغفار همه موجودات براى او و آسان شدن راه بهشت براى عالِم است؟
خلاصه اينكه آن همه تاكيد اسلام نسبت به تعليم و تعلم، و آن همه فضايلى كه در متون اسلامى براى علم و عالم ذكر شده است مربوط به كدام رشته از علوم است؟ آيا رشته خاصى از علوم مورد نظر اسلام است، و يا اينكه مطلق علم از نظر اسلام ارزشمند است و از اين همه فضيلت برخوردار است؟
مفهوم علم در متون اسلامى
بررسى دقيق موارد كاربرد واژه علم و معرفت در متون اسلامى نشان مىدهد كه علم در اسلام بهطور كلى در دو مفهوم به كار رفته است: يكى را حقيقت و اصل علم مىناميم و ديگرى را ظاهر و فرع آن. از نظر اسلام علم حقيقت و جوهرى دارد و ظاهر و پوستهاى. انواع علوم رسمى ـ اعم از اسلامى و غير اسلامى ـ پوسته علم محسوب مىشوند و حقيقت علم و معرفت چيز ديگرى است.
آنجا كه گفته مىشود: «خدا و فرشتگان و دانشمندان گواهى مى دهند كه جز او هيچ معبودى نيست» و يا «آنان كه دانش يافتهاند، مىدانند كه آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است» و يا «از ميان بندگان خدا تنها دانايان از او بيم دارند»، سخن از حقيقت و جوهر علم است.
و آنجا كه گفته مىشود: «خدا او را دانسته گمراه گردانيد» و يا «فقط پس از آنكه علم برايشان حاصل آمد، راه تفرقه پيمودند» و يا «كسانى كه كتابِ آسمانى به آنان داده شده، با يكديگر به اختلاف نپرداختند، مگر پس از آنكه علم براى آنان حاصل آمد»، سخن از ظاهر و پوسته علم است.
در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه حقيقت علم چيست؟ و چگونه مىتوان حقيقت علم را از ظاهر و پوسته آن تميز داد؟ و چگونه مىتوان آن را تحصيل كرد؟
حقيقت علم
حقيقت علم نورى است كه در پرتو آن، انسان جهان را آنگونه كه هست مىبيند و جايگاه خود را در هستى مىيابد. نور علم مراتبى دارد كه بالاترين آن نه تنها انسان را با راه تكامل خود آشنا مىكند بلكه او را در اين مسير حركت مىدهد و به مقصد اعلاى انسانيّت مىرساند.
قرآن كريم با صراحت از اين نور سخن مىگويد:
«آيا كسى كه مرده دل بود و زندهاش كرديم و براى او نورى پديد آورديم، تا در پرتو آن در ميان مردم برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون آمدنى نيست؟»
امام على عليهالسلام در باره اين نور و مهمترين خواص آن، كه رساندن انسان به مقصد اعلاى انسانيّت است، مىفرمايد:
«عقلش را زنده داشته و نفسش را كشته است، تا آنجا كه درشتىهايش خُرد و خشونتهايش نرم شده و نورى پر فروغ برايش درخشيدن گرفته است كه شاهراه توحيد را روشن سازد و در پرتوش راه پيموده شود. بدين سان درها يكى پس از ديگرى او را به آستان سلامت مطلق و براى اقامت جاويد مىراند و ثابت قدم و استوار در جايگاه امنيت و آسايش ثبات مىيابد؛ زيرا كه او قلب خود را به كار گرفت و پروردگارش را خشنود كرد».
آيات و احاديثى كه نورانيت انسان را مقدمه حركت صحيح او در جامعه و به سوى كمال مطلق مىدانند، و يا علم را به نور تفسير مىكنند، و يا علم را ملازم با ايمان به خدا و رسالت انبياى الهى، و همراه با صفات پسنديده و اعمال شايسته مىدانند، در واقع جوهر و حقيقت علم را توضيح مىدهند. دليل اين كه اين نور را، مغز علم و همه علوم رسمى را پوسته علم مىشماريم، آن است كه ارزش علوم رسمى وابسته به آن است.
جوهر علم است كه به علم ارزش حقيقى مىدهد؛ يعنى علم را در خدمت انسان و در جهت تكامل و بهروزى او قرار مىدهد و بدون آن نه تنها علم فاقد خواص و آثار علم مىشود، بلكه تبديل به يك عنصر ضد ارزش و ضدّ انسانيّت مىگردد.
اين است معناى آنچه بدان اشارت رفت كه ارزش حقيقت علم، مطلق است و ارزش علوم رسمى، مشروط. شرط ارزشمند بودن علوم رسمى اين است كه در خدمت انسان باشند و بدون جوهر علم، علوم رسمى نمىتوانند در خدمت انسان قرار گيرند و چه بسا بر ضدّ انسان به كار گرفته مىشوند.
نكته مهم و قابل توجه اين است كه وقتى علم، جوهر و خاصيت خود را از دست داد، نه تنها با جهل مساوى مىشود، بلكه از جهل زيانبارتر مىگردد؛ زيرا حركت انسان را به سوى انحطاط و سقوط تسريع مىكند.
علم، وقتى جوهر و جهت حقيقى خود را از دست داد، درست مانند راهنمايى است كه به جاى آنكه انسان را در مسير قرار دهد، او را به سوى چاه سوق مىدهد. اينجاست كه علم هر چه بيشتر پيشرفت كند براى جامعه انسانيت خطرناكتر خواهد بود.
خطر بزرگى كه امروز جامعه بشر را تهديد مىكند، اين است كه علم رشد كرده ولى جوهر و جهت و خاصيت خود را از دست داده و در مسير انحطاط و سقوط انسانيت به كار گرفته شده است.
با اندكى تأمل به سادگى مىتوان دريافت كه در جهان امروز علم چه آفاتى را بر جامعه بشريت تحميل كرده است، و شمشير علم در كف قدرتهاى بزرگ جهان چه به روز انسان آورده است. دزدهايى كه براى غارت مادّه و معناى انسان از چراغ علم بهره مىگيرند، چگونه با قساوت عمل مىكنند و به هيچ چيز و به هيچ كس رحم نمىكنند
به گفته برشت:
«انسان امروز از علم بيزار است؛ زيرا علم بود كه فاشيسم را به وجود آورد و به بشريّت تحميل كرد، و علم بود كه براى نخستين بار مسأله گرسنگى را در سطحى به اين وسعت كه از هر سه تن، دو تن در جهان گرسنهاند ايجاد كرد...».
آيا فنون و ابزار دزدى، گرسنگى، قتل و فساد را مىتوان علم ناميد؟ آيا دانشى كه جامعه را به فساد و تباهى مىكشد، علم است و نور، و يا اين كه جهل است و ظلمت؟ اينجاست كه معناى سخن دقيق رسول گرامى اسلامى صلىاللهعليهوآله مشخص مىگردد كه فرمود: «برخى از دانشها، نادانى است».
اين سؤال به نظر مىرسد كه چگونه علم مىتواند موجب، جهل گردد؟ آيا اين سخن تناقضگويى نيست؟ با اندكى تأمل روشن مىشود كه نه تنها اين سخن تناقضگويى نيست، بلكه كلامى نغز و دقيق است. هنگامى كه علم جوهر و خاصيت نداشته باشد با جهل يكى است. از همين رو امام على عليهالسلام مىفرمايد: «دانش خود را به نادانى تبديل نكنيد»؛ يعنى كارى نكنيد كه علم بىخاصيت شود و نام علم از آن سلب شود.
علم در دنياى امروز با از دست دادن جوهر و جهت راستين خود به اين سرنوشت شوم گرفتار شده كه همچون جهل، كُشنده و فاسد كننده و خانمانسوز گرديده است، بلكه از جهل نيز زيانبارتر گشته است. حضرت على عليهالسلام چه زيبا و دقيق فرموده است:
«بسى دانشمند كه نادانىاش او را كشته و دانشى كه به همراه داشته، او را سودى نبخشيده است».
سرنوشت رقت انگيز عالمى كه از جهل هلاك مىشود حقيقتا شگفت انگيز است. هنگامى كه سعد بن ابى وقاص گزارش سفرى را براى پيامبر صلىاللهعليهوآله نقل مىكند، جهل آنان را چنين به تصوير مىكشد: «اى پيامبر خدا! من از نزد قومى به سوى تو مىآيم كه آنان و چهار پايانشان يكساناند. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: اى سعد! آيا تو را به شگفتتر از اين آگاه نكنم؟ قومى كه آنچه را اينان نمىدانند، مىدانند و سپس به مانند ايشان نادانى مىكنند».
اين سخن بيانگر سرنوشت علم در جهان امروز است. جامعه متمدن و داناى امروز حقيقتا از نادانى رنج مىبرد، و قربانى جهل خويش است. اينچنين است كه علم، بشر را به كره ماه مىرساند، اما نمىتواند كمترين نقشى در حركت انسان به سوى كمال مطلق و رشد و تكامل انسانيّت داشته باشد.
ويژگيهاى جوهر علم
ويژگيها و آثار و علايم جوهر علم در قرآن و روايات اسلامى، مشابه ويژگيها و آثار و علايم حقيقت حكمت و جوهر عقل است. اين تشابه كمك فراوانى در راه شناخت حقيقت علم و عقل از نظر اسلام مىكند. تفصيل اين ويژگيها را در متن كتاب «العلم والحكمة في الكتاب والسنُّة»و نيز كتاب «العقل والجهل في الكتاب والسنُّة» ميتوان ملاحظه كرد. در اينجا تنها به فهرست مهمترينِ اين ويژگيها اشاره مىكنيم:
۱ـ ريشه نور علم در فطرت انسان
احاديثى كه علم را «مجبول في القلب» مىدانند، ويا آن را به «مطبوع» و «مسموع» تقسيم مىكنند و يا از آن به نورى كه خداوند متعال به دل افاضه مىنمايد تعبير مىنمايند، و نيز همه آيات و رواياتى كه خداشناسى را فطرى مىدانند، اشاره بدين ويژگى علم دارند.
۲ـ يكى بودن جوهر علم و حقيقت
به عكس علوم رسمى و يا به تعبير روايات علوم سمعى كه رشتههاى مختلف دارد، جوهر علم يك حقيقت بيش نيست و شايد اين سخن كه «دانش نقطهاى بود. نادانان آن را زياد كردند»، اشاره به اين ويژگى باشد.
۳ـ تفكيك ناپذيرى حقيقت علم از ايمان
اين ويژگى در آيات و روايات فراوانى مورد توجه قرار گرفته است، و حاصل آن اين است كه انسان نمىتواند عالم به مفهوم حقيقى آن باشد و مؤمن نباشد. بهگفته امام على عليهالسلام: «ايمان و دانش، برادران همزادند و دو رفيقاند كه از هم جدا نمىشوند».
۴ـ همراهى علم با خشيت از خدا
از نظر قرآن كريم، علم همراه با خشيت از خداوند متعال است. اين كتاب آسمانى با صراحت و با قاطعيت اعلام كرده است كه: «إنّما يخشى اللّه من عباده العلماء».
نكته قابل تأمل اين است كه اثبات ملازم بودن علم با خشيت خدا از سوى قرآن، در ادامه سخن در باره چند رشته از علوم طبيعى است. خداوند در قرآن چنين مىفرمايد:
«آيا نديدهاى كه خدا از آسمان، آبى فرود آورد و به وسيله آن ميوههايى كه رنگهاى آنها گوناگون است بيرون آورديم؟ و از برخى كوهها، راهها و رگههاى سپيد و گلگون به رنگهاى مختلف و سياه پررنگ آفريديم و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است، پديد آورديم. از ميان بندگان خدا تنها داناياناند كه از او مىترسند. آرى خدا پيروزِ آمرزنده است».
بنابر اين علوم طبيعى نيز مىتواند موجب خشيت در مقابل خدا شود؛ به شرط آنكه نور هدايتگر حقيقت علم همراه آن گردد و دانشمند با نور علم به طبيعت بنگرد و در پديدههاى اعجاب انگيزش تأمل نمايد.
۵ ـ اخلاق شايسته از بركات نور علم
يكى از آثار و بركات حقيقت نورانى علم، خود سازى، اخلاق نيكو و صفات پسنديده است. اين ويژگى مهم در روايات فراوانى مورد توجه قرار گرفته است؛ به گفته امام على عليهالسلام:
«هر اندازه دانش انسان افزون گردد، توجّه وى نسبت به نفس خود، بيشتر گردد و در رياضت و اصلاح آن، كوشش بيشترى مبذول كند».
۶ـ جدا ناپذيرى جوهر علم از عمل شايسته
يكى از ويژگيهاى برجسته نور علم كه در روايات فراوانى مورد تاكيد قرار گرفته، عمل صالح است. از نظر اين احاديث اعمال شايسته ثمره علم است و بدون عمل، چراغ علم در وجود انسان خاموش مىشود. چنانچه اميرالمومنين عليهالسلام ميفرمايد:
«ثمره دانش، خلوص در عمل است».
راه كسب نور علم
مبدأ علوم رسمى، حسّ وعقل و راه تحصيل آن تعليم وتعلم است و مبدأ نور علم، قلب است. اما اين علم آموختنى نيست و راه تحصيل آن در گام نخست زايل كردن موانع و در گام دوم فراهم ساختن زمينههاى پيدايش آن است.
نور علم ريشه در فطرت انسان دارد و تحصيل آن به معناى فراهم ساختن شرايط شكوفايى فطرت است كه در اين حالت، علم خود آشكار مىگردد: «دانش در دلهاى شما سرشته است، به آداب روحانيان متادِّب شويد، تا برايتان آشكار مىگردد».
نقشِ محصِّل در تحصيل نور علم، تنها فراهم ساختن زمينه پيدايش آن است و گرنه چراغ پر فروغ نور علم هديهاى است الهى به انسانهاى شايسته كه از عالم غيب فيض مىگيرد و كانون جان را روشن مىسازد: «دانش نور و پرتوى است كه خدا در دلهاى دوستانش مىاندازد».
نكته مهم و قابل توجه اين كه هر چند نور علم قابل تعليم و تعلّم نيست، اما بىترديد مقدمات آن نياز به تعليم و تعلّم دارد و واجبترين وظيفه انبياى الهى و اوصيا و وارثان آنان ـ يعنى عالمان ربّانى ـ به شمار مىآيد.
تمام سخن در باب آداب تعليم و تعلّم و عالم و احكام تعلّم، در كتاب «علم و حكمت در قرآن و حديث» آمده است، كه ميتواند براي استادان و دانشجويان در همه رشتههاى علمى الگوي مناسبي براي دستيابي به حقيقت و نور علم باشد.
اميد آن كه همگان با در نظر گرفتن اين آداب و احكام بتوانند به نور علم دست يابند. ان شاء الله.